سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غروب کارون


ادبیات (شوکت سازند)
.: شهر عشق :.
گروه اینترنتی جرقه داتکو
بهار عشق
در جستجوی تو *** مجتبی نجف زاده***
*مریم حقیقت*
آیه های مذاب*فاطمه مرادی*
آرین شعر
دوزخیان زمین
یادداشتهای روزانه رضا سروری
انجمن ادبی دانشگاه زابل
یاسوج عــــشقـــــولـــــک
جیگر نامه
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
تنهایی من
آیان ... * جواد*
بانوی آفتاب
من هیچم
وبلاگ شخصی محمد جواد ایزدپناه
دوباره نو(mona)
توکای شهر خاموش
گوشه دل
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
بهزاد بهادری
بهزاد بهادری****
دردواره*آذر قلی نژاد*
سید محمد رضا هاشمی زاده
پیله تنگ پروانگی**علیرضا نعمت پور**
انجمن شعر کاشان
فرهنگسرای نصرالله مردانی(ستیغ سخن)
عماد شوشتری *** آخرین چریک
زمزمه های دل ** آل مجتبی**
سراب در دویدن آهو ** مارال عابدی**
زوزه*مصطفی اسدی*
ترشحات ذهنی حق گو
ساقی نامه ** انجمن ادبی**
سحوری **غزل امروز**
جامی از احساس
روح خزنده*فروغ*
مجله شعر آستان***
هیشکی *** فردین
*سمانه نائینی*
پیاده رو * هوشنگ حبیبی*
پ.الف.صبا
رزا جمالی

پرواز بر قناره*

 

«سلاخی می گریست

به قناری کوچکی دلباخته بود»....؟!

یا انعکاس قناره را

در هرم شرم اشک...؟

********

قلب تپنده بر قناره

و سفر آغازیدن قناری از پنجره های شهود...

تبخیر اشک

            در جهنم دلدادگیِ سلاخ

و پرواز قناری

               بر قناره ی نگاه من...!

                                                                                  غروب کارون

                                                                                     دیماه 85

* قناره ، قلابی است که قصابها ، لاشه گاو و گوسفند را به آن می آویزند


ارسال شده در توسط نوری نوروزی

سلام

«سپید غزل»

... نه مروارید

نه شبنم

تنها رطوبت چشمانت را بوسیده ام

ارغوانی نگاهت

خلیج را

می سراید...

با کدام خویش

آری بگو ...!

با کدام خیش مرا شخم زده ای؟

خیش تو...خویش من...

گاوآهن کلمات را بر دیواره ذهنم رانده ای....

باورکن!

شاه بیت...

بیت ...

بایت ...

 مگابایت این «سپید غزل» شده ای...

صورتی پیرهنت  را کم آورده ام!

حوّا شده ای تا آدم شوم

هوای تازه .... حوّای تازه

معلق زده ام در هجای پایانی ات

تمام شده ام در تو

«کارون دگر غروب ندارد!»

***

ترافیک واژه ها

در تلاطم افکار منجمد...

                                                                                        غروب کارون

                                                                                             آذر 85


ارسال شده در توسط نوری نوروزی

سلام

از همه دوستان عزیزی که در زمان غیبت چند روزه من ، غروب کارون رو قابل دونستند و با ابراز محبتشون باعث دلگرمیم شدند تشکر می کنم . همونطور که مستحضرید ، سرشماری نفوس و مسکن سال 85 از تاریخ 6 آبان تا 28 آبانماه برگزار شد ، بنده هم بعنوان کارشناس مسئول گروه شهری افتخار همکاری با این طرح بزرگ ملی رو داشتم و این افتخار موجب شد که از سعادت زیارت سروران عزیز خودم در پارسی بلاگ محروم بمانم ...

با این وجود ، از امروز تا هر زمان که مقدور باشد با مطالبی در خدمت شما عزیزان خواهم بود...

حتما همه شما روزهای جمعه ظهر، شعر خوانی زنده یاد آقاسی را از شبکه سوم سیما  شنیده اید ... آنجا که می گوید : خبر آمد خبری در راه است .....  چندی پیش شعری در یکی از مجلات خواندم که در همین مضمون سروده شده است متاسفانه نام شاعر عزیز این اثر را فراموش کرده ام ... با این وجود شعر اسب را تقدیم می کنم به تکسوار عشق ، امید که مقبول افتد....

اسب

شکوهمند و سپید و نجیب و زیبا اسب

که ایستاده پریشا ن میان صحرا اسب

به دور دست افق خیره خیره می نگرد

تمام روز چه می خواهد از تماشا اسب؟

هنوز رام کسی نیست از تنش پیداست

چه کرد فاجعه تازیانه ها با اسب

صدای پای کسی در سرش طنین انداخت

به تاخت می رود آن سمت بی مهابا اسب

به شوق روی دو پایش بلند می شود و

سلام می کند آقا بیا بفرما اسب

رکاب می دهد و مرد می رود بالا

خدا کند که نیفتد.... نیفتد از پا اسب

به باد می سپرد یال تابدارش را

و شیهه می کشد آن مرد بی نشان را اسب 

...............

هنوز مثل همیشه کسی سوارش نیست

و باز می رسد از عمق دشت ، تنها اسب

 

 


ارسال شده در توسط نوری نوروزی

سلام

امروز توفیق اجباری نصیب بنده شد تا در خدمت دوستان عزیز خودم باشم. حقیقت اینه که والده  گرامی بنده از  امروز به مدت یک هفته اقدام به برگزاری جلسات قرآن در منزل نموده اند  و این به معنای آواره شدن بنده حقیر در کوچه و خیابان شده چون جلسات زنانه است و.... توی خیابان که آمدم دیدم یک کافی نت سر ساعت 7 صبح بازه و با خودم گفتم حالا که آواره ایم چرا وقتمون به بطالت بگذره ....؟ برای همین هم اومدم توی کافی نت و شروع به نوشتن کردم .... این توفیق را هرچند اجباری به فال نیک می گیرم ... چه کسی بهتر از دوستان پارسی بلاگی؟

البته برای امروز چیزی برای عرضه کردن ندارم اما با اجازه همه دوستان ، شعری از بیژن ارژن رو با هم بخونیم که بی ارتباط با مقوله دفاع مقدس نیست ، هرچند ظاهرا از وقتش گذشته ولی به عقیده حقیر دفاع مقدس دری است که هر گز بسته نمی شود... در ضمن سالروز شکست خصر آبادان رو به تمام بچه های خونگرم آبادان مثل محسن عربی فرد عزیز و محمد امین ماندگاری گرامی تبریک می گم ... همینطور روز جهانی بزرگداشت مولوی رو هم به تمام هم پیاله های خودم شاد باش می گم!!! و اما شعر...

قطار پوکه خالی و زیر سیگاری....

پسر شدیم و بدون پدر بزرگ شدیم

و باهزار غم و دردسر بزرگ شدیم

و جنگ بود و آوارگی و دربدری

سفر رسید و ما با سفر بزرگ شدیم

پدر همیشه سفر بود ، مثل اینکه نبود

و ما بدون پدر با خطر بزرگ شدیم

پدر قطار فشنگش قطار رفتن بود

و ما به شوق سفر بود اگر بزرگ شدیم

پدر رسید و ما از قطار جا ماندیم

پلاکش آمد و ما با خبر بزرگ شدیم

قطار پوکه خالی و زیر سیگاری

چقدر جای تو خالی پدر ، بزرگ شدیم!

و ما بزرگ نبودیم این شکوه تو بود

به چشم مردم دنیا اگر بزرگ شدیم....

                                                              بیژن ارژن

در ضمن در پاسخ به دوست عزیزی که بصورت خصوصی پیام گذاشته بود (محسن) باید بگم که من هم با شما کاملا موافقم ، هرچند که شایدخیلی ها اینگونه فکر نکنند!

امیدوارمکه به زودی باز هم به خدمت عزیزان خودم برسم ... در این ماه مبارک التماس دعا دارم و همه عزیزان رو به خدای بزرگ می سپارم.... به امید دیدار

 


ارسال شده در توسط نوری نوروزی

سلام

«سوشیانس»*

 

.... و اینک در سومین هزاره پس از زرتشت

آخرین سوشیانس

ایبستاده است بر فراز «اوشی دام»*

در جستجوی مادر

و دختران باکره آریائی

هماغوشی خاک را نجوا می کنند...

 

****

قطعنامه ها از «اورشلیم»* صادر می شوند

و در صده چندم از هزاره نمی دانم چندم

خبر از آرامش نیامدنی می دهند

*****

دیروز باران بارید...

در هزاره سوم پس از زرتشت

بعد از هزارسال

و آخرین سوشیانس

آبتنی مادرش را به تماشا نشست

تا شاید متولد بشود

****

 از فردا قطعنامه ها را در تهران مهر می کنیم....

اگر............

..........سوشیانس متولد شود!

غروب کارون

 

...............پی نوشت

سوشیانس : منجی آخر الزمان در مکتب زرتشت

اوشی دام: همان کوه خواجه در سیستان و محل ظهور سوشیانس است

اورشلیم: بیت المقدس


ارسال شده در توسط نوری نوروزی
<      1   2   3   4   5   >>   >