سلام
یکی نشسته بود. یکی آمد برایش شعر خواند. سوختم.... شد این !!
تفعیل و فاعلات و مفاعیل و فاعلات
توضیح واضحات شده این مزخرفات!
احساس می کنم به غزل پشت پا زدی
با استخاره ای که زدی توی نازعات!
من خیره مانده ام به تو و انحنای تو
بر پرده ای که لخت شدی توی صحنه ــــــ کات!!
"با هم فروشی لب و ÷ستان و زیر ناف"5
در پشت شیشه ای که گرفته بخار مات
شاعر! کجای قافیه خود را فروختی؟!
همبستر دروغ شدی ، همنشین قات!
«ای من فدای نور رخت» را که سوختی
نائل شدی دوباره به فتح خزعبلات!
سرمست وعظ و رقص سماعی که نیستم
مانند خضر بر لب گودال ظالمات
مفهوم استجاب تو را لنگ می زنم
هرگز نبود و نیست امیدی به این قنات!
در انهدام شعر و غزل خبره گشته ای
تفعیل و فاعلات و مفاعیل و فاعلات.....
نوری نوروزی
زمستان 1389- اهواز
* پی نوشت:
1- لطفا شعر را به خودتان نگیرید! این کار درد دل من با کسانی است که تقدس شعر را بازیچه رسیدن به مطامع نا قابل خویش می کنند!
2- شاعر مذکور در این شعر لزوماً خانم نیست!
3- اگر فکر می کنید کلمات شعرم خیلی بی تربیتی است ، ببخشید !!
4- هر حرفی دارید کامنت دونی وبلاگ باز است.... هر چه می خواهید بنویسید...
5- این مصرع از کارهای محسن سلمانی است.
6- سری هم به وبلاگ نورا... لک و مریم هومان بزنید. ضرر نمی کنید.
7- هر چی شما بگین!!