درود خداوند بر تو ای ابا عبدالله و بر جانهای عاشقی که بر آستان تو فرود آمدند....
امروز عاشورا ست و ساعاتی از غوغای عاشق کشی در سرزمین عشق می گذرد. حسین ، عاشق و معشوق تمام دوران اینک سر بر بالین خاک نهاده است.
امروز که 1330 سال از واقعه عاشورا می گذرد ، به گنبد بارگاه او که نگاه می کنی هنوز هم حرفهای بسیاری برای گفتن دارد... حتی بیشتر از ظهر عاشورا.....
بیرق سرخ بالای گنبد به تو می گوید جنگی که حسین علیه السلام آغاز کرد هنوز به پایان نرسیده است و چه بسیارند حسین هائی که باید جان خویش را در طبق اخلاص و به رسم پیشکش به در گاه معشوق بسپارند.
به راستی حسین (ع) آنچنان عظمتی بر پا و چنان لرزه ای بر پیکره بشریت وارد کرد که هیچ قلمی را توان وصف آن نیست!
آنروز چه روز پر افتخاری بود برای کره خاک ،چو شاهد بود اهالی غیرتمندش برای عقیده و به پاس آزادگی ،جان خویش را در محضر دوست به قربانگاه می فرستند.
به راستی با شکستن هر استخوان حسین در زیر سم اسب شامیان نابکار، آزادگی معنای جاودانه تری به خود می گیرد و با هر شهید که در محشر کربلا بر خاک می افتد ، آزادگی ستائی و اندیشه قیام برای آزادی هزاران سال بر طول عمر خویش می افزاید.
حسین عاشق بود و به راستی که عشق کمال خود را از حسین (ع) دارد.
او عشق را تا بینهایت آن طی می کند و جان خود را در راه اثبات عشق آسمانیش فدا می سازد.... حسن تشنه درک اینهاست!
اگر دیروز او تشنه جرعه آبی بود ،امروز تشنه لبیک دریا دلانی است که عظمت روح و روح عظیم او را درک کرده اند....اگر دیروز یزید و ابن زیاد جرعه ای آبش ندادند ،امروز ما نخواهیم گذاشت از تشنگی جان بدهد.
حسین (ع) رفت ، اما بذری را در زمین کاشت که اینک درختی تناور شده و شاخه هایش از هر سو آسمان کره خاک را مسخر خویش می سازد....