سلام
محرم به پایان رسید ، هر چند قصه عاشق کشی در سرزمین دلدادگی هنوز هم تمام نشده ...!
برای امروز چند کار از خودم ( که اتفاقا جدیدترین کارهایم هستند) را به پیشکش آورده ام ... امیدوارم که خوانندگان عزیز با نقدها و نظراتشون چراغ راهم باشند...
هیچ
از هیچ نمی توان سخن گفت...
نه از خلیج و نه از گل
نه از آبی اسمان
و نه از رطوبت چشمان بیقرارت !
که آفرینش
در نگاه تو جرقه خورد -
آنگاه
که در نخستین روز دنیا
به تماشای عدم ایستادی...
******************************
کارنامه امسال
امسال هم مثل پارسال
و پارسال
مثل پاره پاره سالهای دیگر...
بازسرائی منظومه های آفرینش
در فوج فوج مهاجرت قناریها
موشکهائی که خدا را نشانه رفته اند -
و لبخند عزرائیل
شاید
روزنه امیدی باشد در کانون نگاههای منتظر!
امسال هم
با چشمانی عاشق
به تلاوت جهان آمدیم
در حالیکه
قرنها از مرگ «آخرین قاری» گذشته بود...*
*******************************
ولنتاین
ولنتاین امسال
خسرو و شیرین قرار گذاشته اند
ماه عسل را به «بیستون» بروند!!
******************************
؟
امروز در محضر خانه
گواهی امضای خدا را
قبول نکردند...
او باید شاهد بیاورد
شاید
سفارش حاج ممد حسن خان کارخانه چی بتواند کاری بکند...
******************************
داستانک ؟!
نفر اول:چند بار به توی سکولار وطن فروش عامل بیگانه بگویم که تخم مرغ را باید از سر شکست ؟
نفر دوم :عقل کوچک عقب مانده های متحجری مثل تو به این قد نمی دهد که تخمم مرغ را باید از ته شکست!
نفر سوم به فکر اجرای طرح افزایش مرغان تخم گذار در لی لی پوت است!!
غروب کارون
1385
* با چشمانی عاشق بیا / تا جهان را تلاوت کنیم : سلمان هراتی