سلام
قبل از هر چیز عید گذشته و عید آینده رو به همه عزیزان خودم تبریک می گم...
حتما همه شما تا الان خبر اعدام صدام حسین ، رو شنیدید... من بعنوان یکی از فرزندان جنگ این واقعه رو به همه کسانی که به نوعی قربانی سیاستهای او شده اند تبریک می گویم... من دیشب راحت خوابیدم... راحتِ راحت ... بدون هراس از غرش بمب افکنها و بدون انتظار سفیر خمپاره ای....! این واقعه بر همه کسانیکه که کودکی خود را در پای نخلهای کوچه و در هجوم باران خمپاره گم کرده اند ، خجسته باد... «دیگر نشاید بر او مرگ خواست که مرده است او... مرده بود پیش از این .... مرده است و هنوز می میراند پهلوانانی را که هر روز بر دستانمان بلند می کنیم و به زمین می سپاریم ... او نیز به زمین سپرده شد... چه مزه است طعم خاک سرد و منجمد آقای صدام حسین تکریتی؟!»
کاری که در زیر می خوانید ... خالی از ایراد نیست! چراکه عینا برگردان احساسی است که در لحظه تماشای انداختن طناب دار بر گردن سومین امپراطور داشته ام...
سومین از سه امپراطور....
مردیست فراز دار
که مردی را با پیشوند «نا» معنی کرده بود...
اینک رقص او فراز دار
-با چشمانی تار
فارغ از انعکاس زخمهای کهنه ی سربازانِ کهنه کار!
رقص مردی فرازِ دار
در انعکاس لبخند منجمد کودکی
- غنوده تا همیشه
در گیر و دار سیطره ی گازهای بنفش....گلوله های زرد...
رقص مردی فراز دار
در قاب ضجّه ی یک مردِ بردبار
اندوهناک طایفه ای شاید....
رقص مردی فراز دار
مردی که مردی را با پیشوند « نا » معنی کرده بود...
سومین از سه امپراطور
- که «تجسم عینی جنایت» را به تعریف نشستند!
رقص او فراز دار
در انعکاس بغض دخترانی که بکارت خویش را اندک بهائی یافتند
برای زنده ماندن...
رقص مردی فراز دار
مردی فراز دار
مردی که «مردی» را با پیشوند «نا» به تعریف نشسته بود...
غروب کارون
دیماه 85