سلام
امروز پنجشنبه است... همیشه عصرهای پنجشنبه ، من هم مثل خیلی های دیگه منتظرم... منتظرم شاید که فردا اون عزیز سفر کرده از راه بیاد و شعر تازه ای برای حسن ختام منظومه های آفرینش بگه.... کاری که در زیر می خوانید تقدیمی است ناچیز به تکسوار عشق....!
**********
آدینه....
سلام...!
امروز هم گذشت تو نیامدی .... نمی دانم چرا هر آدینه ، با بوی تو از خواب برمی خیزم .... نمی دانم چرا مدتی است که انتظارت را می کشم...
ای بهترین....! هر آدینه از پگاه تا شامگاه در انتظارت می نشینم.... هر آدینه منتظرم تا شاید غوغای آمدنت را در کوی و برزن بشنوم... اما.... اما آدینه ها از پی هم می آیند و می روند و....تو هنوز هم نیامده ای....
امروز هم گذشت و من چشم براه آدینه ای دیگرم........
دعوت
به عشق حضرت والا ، به شوق عالم قدس
دلم لبالب پندار عاشقانه توست
در این فضای مه آلود و این سکونِ غریب
فضای فکر من و ما آشیانه توست
پر از هوای شفاعت،پر از امید نجات
دلم به خال تضرّع به درب خانه توست
تو ای امید من وما ! امید فرداها!!
بیا که قلب من وما در بهانه توست
بیا که درد دل عاشقان آشفته
هوای مستی سرشار از ترانه توست....
غروب کارون