سلام
امروز شعری از شاعر جوان کشورمون
آقای جواد جهانی تقدیم حضورتون می کنم.
نیازمند راهنمائی های شما
غروب کارون
بانوی اردیبهشت
من تو را ای بانوی اردیبهشتی دیده ام
از نگاه آبیت شبنم فراوان چیده ام
حسرت دستان گرمت را تماشا کرده ام
حرفهای روشنت را با خدا فهمیده ام!
مرگ یک لبخند را بر روی لبهای بهار
مرگ یک قو در نگاه یک اقاقی دیده ام
درد فردا را به معراج تبسم گفته ام
درد احساس تو را با خنده ام سنجیده ام!
راه را بر روی تکرار علف وا کرده ام
یک نشان از خلوت تنهائیت پرسیده ام
ضجه می زد باد در تفسیر اشک چشم تو
اشک را چون شبنمی از گونه هایت چیده ام
از تمام خاطراتم با تو می دانم فقط
نیمه شب در خواب چشمان تو را بوسیده ام!
جواد جهانی فرح آبادی
اسفند 1381