سلام
برای امروز شعری از شاعر توانمند معاصر عبدالعظیم زارع رو در نظر گرفتم.امیدوارم خوشتون بیاد!
بابای مفقود الاثر
ای پیش پرواز کبوترهای زخمی
بابای مفقود الاثر بابای زخمی
دور از تو سهم دختر از این هفته هم پر!
پس کی از حال و هوای خانه غم پر؟
تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی
یک قاب چوبی روی دست میخ بودی
توی کتابم هرچه بابا آب می داد
مادر نشانم عکس توی قاب می داد...!
اینجا کنار قاب عکست جان سپردم
از بس که از این هفته ها سر کوفت خوردم
من بیست سالم شد هنوزم توی قابی
خوب یک تکانی لااقل مرد حسابی
یک بار هم از گیر و دار قاب رد شو
از سیمهای خاردار قاب ردشو
برگرد تنها یک بغل بابای من باش
ها! یک بغل برگرد تنها جای من باش!
ای دستهایت آرزوی دستهایم
ناز و ادایم مانده روی دستهایم
شاید تو هم شرمنده یک مشت خاکی
یک مشت خاک بی نشان و بی پلاکی
عیبی ندارد ! خاک هم باشی قبول است
یک چفیه و یک ساک هم باشی قبول است!!
تنها تلاشش انتظار است و سکوت است
پروانه ای که توی تار عنکبوت است
امشب عروسی می کنم جای تو خالیست
پای قباله جای امضای تو خالیست!
ای عکسهایت روی زخم دل نمک پاش
یک بار هم بابای معلوم الاثر باش..........
عبدالعظیم زارع