سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غروب کارون


ادبیات (شوکت سازند)
.: شهر عشق :.
گروه اینترنتی جرقه داتکو
بهار عشق
در جستجوی تو *** مجتبی نجف زاده***
*مریم حقیقت*
آیه های مذاب*فاطمه مرادی*
آرین شعر
دوزخیان زمین
یادداشتهای روزانه رضا سروری
انجمن ادبی دانشگاه زابل
یاسوج عــــشقـــــولـــــک
جیگر نامه
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
تنهایی من
آیان ... * جواد*
بانوی آفتاب
من هیچم
وبلاگ شخصی محمد جواد ایزدپناه
دوباره نو(mona)
توکای شهر خاموش
گوشه دل
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
بهزاد بهادری
بهزاد بهادری****
دردواره*آذر قلی نژاد*
سید محمد رضا هاشمی زاده
پیله تنگ پروانگی**علیرضا نعمت پور**
انجمن شعر کاشان
فرهنگسرای نصرالله مردانی(ستیغ سخن)
عماد شوشتری *** آخرین چریک
زمزمه های دل ** آل مجتبی**
سراب در دویدن آهو ** مارال عابدی**
زوزه*مصطفی اسدی*
ترشحات ذهنی حق گو
ساقی نامه ** انجمن ادبی**
سحوری **غزل امروز**
جامی از احساس
روح خزنده*فروغ*
مجله شعر آستان***
هیشکی *** فردین
*سمانه نائینی*
پیاده رو * هوشنگ حبیبی*
پ.الف.صبا
رزا جمالی

سلام

همه از من می پرسند که چرا اینقدر به صدای آن خوانند بی ریخت گوش می دهی! مگر خواننده خوش قیافه تری نیست؟!

اما من به هیچ کس جواب نمی دهم! چون می دانم که آنها یک چیز را نمی دانند.

آنها نمی دانند که در عمق صدای گیتار آن ترانه غمگین چه شوری نهفته است!

آنها نمی توانند بفهمند صدای امواج رودخانه را که خود را به ساحل می کوبند...چون این صدا در ذهن من است و یادآور خاطراتی که بهترین خاطرات زندگیم بودند ، حال آنکه در سیاهترین روزهای عمرم واقع شدند!

صدای ظریف سه تار مرا به تنفس دوباره هوای جنگلهای یاسوج دعوت می کندو شعر نابی که با ضرباهنگ چنگ اوج می گیرد ، هوای زیارت حافظ را در سرم می پروراند.

اما از همه اینها بالاتر...

صدای طبلی است که هرازگاه در خیابانهای این شهر شنیده می شودو مرا به دور دستها می برد ،‏ آنجا که کارون زیبا پیچ و تاب می خورد و در انحنای افق ناپدید می شود...

یاد تو از تنگ غروب تو قلب من می کوبه

سهم من از باتو بودن غم تلخ غروبه

غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده

برام یه یادگاریه،‏جز اون چیزی نمونده

                                                                   غروب کارون


ارسال شده در توسط نوری نوروزی