منم که اُسکلم و اُسکلی مرام من است
همیشه هرچه حماقت «سند به نام» من است
از این دکان سخاوت به هر کسی سهمیست
غم تمامی عالم ناهار و شام من است
شکسته ایم و زِ اندوه قلبمان خون است
لذیذ خونِ دلی که شراب جام من است
در این زمانه ی آشوب خانمان برکَن
بیا و بزم به پا کن که قتل عام من است
شبِ رهایی تن از حصار خوش بینی
شبِ قصاصِ حقیقت و انتقام من است!
دو چشم مست و خمار تو جوخه ی اعدام
اسیر عشق شما بودن اتهام من است
بیا و با دو لبت حکم را قرائت کن
که لغزش دو لبت قبله و امام من است
دوباره هر چه توانی به روز من آور
که زخم و نیش تو داروی التیام من است
همین دو چشم پرآشوبِ فتنه انگیزت
همیشه باعث تمکین و احترام من است
بیا و با نگهَت سوی من اشارت کن
ولایت نگَهَت اوج ِ التزام من است!
از این نگفته کلام و زِ حالتت پیداست
منم که اُسکلم و اُسکلی مرام من است.....
نوری نوروزی- آذر 93