سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غروب کارون


ادبیات (شوکت سازند)
.: شهر عشق :.
گروه اینترنتی جرقه داتکو
بهار عشق
در جستجوی تو *** مجتبی نجف زاده***
*مریم حقیقت*
آیه های مذاب*فاطمه مرادی*
آرین شعر
دوزخیان زمین
یادداشتهای روزانه رضا سروری
انجمن ادبی دانشگاه زابل
یاسوج عــــشقـــــولـــــک
جیگر نامه
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
تنهایی من
آیان ... * جواد*
بانوی آفتاب
من هیچم
وبلاگ شخصی محمد جواد ایزدپناه
دوباره نو(mona)
توکای شهر خاموش
گوشه دل
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
بهزاد بهادری
بهزاد بهادری****
دردواره*آذر قلی نژاد*
سید محمد رضا هاشمی زاده
پیله تنگ پروانگی**علیرضا نعمت پور**
انجمن شعر کاشان
فرهنگسرای نصرالله مردانی(ستیغ سخن)
عماد شوشتری *** آخرین چریک
زمزمه های دل ** آل مجتبی**
سراب در دویدن آهو ** مارال عابدی**
زوزه*مصطفی اسدی*
ترشحات ذهنی حق گو
ساقی نامه ** انجمن ادبی**
سحوری **غزل امروز**
جامی از احساس
روح خزنده*فروغ*
مجله شعر آستان***
هیشکی *** فردین
*سمانه نائینی*
پیاده رو * هوشنگ حبیبی*
پ.الف.صبا
رزا جمالی

سلام

دوباره آمدم ... پس از ... نمی دانم چند ماه !! مدتی نبودم... نه اینجا و نه هیچ جای دیگری... نه خودم و نه هیچکس دیگری... حالا آمده ام و هستم تا .... نمی دانم کی! ولی حالا که هستم می خواهم تو هم باشی ... تو که حتی در نبودنم هم آمدی . زنگ را زدی ... و من شرمنده ماندم از اینکه در خانه نبودم... یار همراه ! از تو ممنونم برای همیشگی بودنت ... شعری که در زیر می خوانید آخرین کارم است ... چهارماهه است ... قرار بود برای عید بنویسمش اما به هزار دلیل موجه و غیر موجه نشد... نتوانستم.... اما حالا می نویسم ... کم کار شده ام ... ور رفتن با فرمولهای دینامیک و مکانیک و تیک تیک و.... هزاران ایک دیگر رمقی برایم نمی گذارد و غم نان هم مزید بر علت می شود گاهی...!!

از همه دوستانی که در این مدت بوده اند و نیوده ام که به استقبالشان بیایم دوباره ممنونم و هزاران باره شرمنده روی ماهشان... راستی ! تا یادم نرفته : عید تون مبارک!!

 

تو

قطار شب رسیده و نفس شماره می زند

به هر عدد رخ تو و به هر رقم نگاه تو

 

و من که فکر می کنم

به ازحام واژه و

به اتفاق تازه و

به اسم رمز تازه .... تو!!

 

و شعر زاده می شود

میان دستهای تو

درون سطح بسته ای

به نام چشمهای تو...

 

و شعر تازه می شود

شبیه انحنای تو

شبیه لب شبیه تو

شبیه خنده های تو...

 

تمام می شوم من و شروع می شود بهار

که تازه تر رسیده از شمیم عطرهای تو

 

برای بودن تو و قدم زدن کنار تو

دلم کمانه می کند به سمت لحظه های تو

 

یک من و یک تو و یکی تو و یک نه من!!

که چون نوئی کجا و این دلی که جای پای تو؟!!

 

غروب رفته است و هم هوای تو به سر زده

همیشه هرکجا تو و طنین نغمه های تو.....

 

بهار 87

اهواز


ارسال شده در توسط نوری نوروزی