سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غروب کارون


ادبیات (شوکت سازند)
.: شهر عشق :.
گروه اینترنتی جرقه داتکو
بهار عشق
در جستجوی تو *** مجتبی نجف زاده***
*مریم حقیقت*
آیه های مذاب*فاطمه مرادی*
آرین شعر
دوزخیان زمین
یادداشتهای روزانه رضا سروری
انجمن ادبی دانشگاه زابل
یاسوج عــــشقـــــولـــــک
جیگر نامه
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
تنهایی من
آیان ... * جواد*
بانوی آفتاب
من هیچم
وبلاگ شخصی محمد جواد ایزدپناه
دوباره نو(mona)
توکای شهر خاموش
گوشه دل
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
بهزاد بهادری
بهزاد بهادری****
دردواره*آذر قلی نژاد*
سید محمد رضا هاشمی زاده
پیله تنگ پروانگی**علیرضا نعمت پور**
انجمن شعر کاشان
فرهنگسرای نصرالله مردانی(ستیغ سخن)
عماد شوشتری *** آخرین چریک
زمزمه های دل ** آل مجتبی**
سراب در دویدن آهو ** مارال عابدی**
زوزه*مصطفی اسدی*
ترشحات ذهنی حق گو
ساقی نامه ** انجمن ادبی**
سحوری **غزل امروز**
جامی از احساس
روح خزنده*فروغ*
مجله شعر آستان***
هیشکی *** فردین
*سمانه نائینی*
پیاده رو * هوشنگ حبیبی*
پ.الف.صبا
رزا جمالی

سلام

کفشهایم کو؟/ چه کسی بود صدا زد سهراب....

سهراب سپهری نقاش و شاعر بزرگ معاصر ، در 15 مهرماه سال 1307 در کاشان دیده به جهان گشود... در سوگ مرگ رنگ ، صدای پای آب را شنید و در پی آن به اتاق آبی رفت ...

کاشان برای او فقط یک شهر نبود ... کاشان سهراب تمام دنیاست ... تمام دنیا آنگونه که باید باشد ... و سهراب دنیایش را آنگونه که باید باشد در پس شب ساخته است...

اهل کاشانم اما / شهر من کاشان نیست/ من با تاب من با تب/ خانه ای در طرف دیگر شب ساخته ام...

سهراب کاشانش ، دنیایش ، اتوپیایش و تمام هستی خود را در پس دریا می جوید :

پشت دریاها شهری است ... قایقی باید ساخت ...

و سهراب در سال1359 قایقش را به آب انداخت تا به سرزمینی برود که درآن پنجره ها رو به تجلی باز است ... تا شاید خانه دوست را بیابد...

 یادش گرامی باد...

 

 


ارسال شده در توسط نوری نوروزی