• وبلاگ : غروب كارون
  • يادداشت : پس از پنج ماه
  • نظرات : 4 خصوصي ، 62 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام
    ...
    يک شب دلي به مصلخ خونم کشيد و رفت
    ديوانه ي به دام جنونم کشيد و رفت
    پس کوچه هاي قلب مرا جستجو نکرد
    اما مرا به عمق درونم کشيد و رفت
    تا از خيالٍ گنگٍ رهايي رها شوم
    بانگي به گوش خواب سکوتم کشيد و رفت
    شايد به پاس حرمت ويرانه هاي عشق
    مرحم به زخم فاجعه گونم کشيد و رفت
    ديگر اسير آن من بيگانه نيستم
    از خود چه عاشقانه برونم کشيد و رفت
    ...

    اي آشنا