سلام
خوبي علي آقا ؟ بازم كه بي خبر ... مهم نيست ، حالا كه هستيم تا بعد خدا بزرگه .
عيد گذشته و عيد آينده ي شما هم مبارك . التماس دعا ... يادت كه نميره منو ؟؟؟
مي خوام يه چيزي بگم ، ولي ... راستش من وقتي اولين بار خبر اعدام صدام رو شنيدم بد جوري ناراحت شدم ! دلم واسش سوخت . مي دونم كه حقش بود و شايدم بيشتر ... اما ... شايد به خاطر محيط بيمارستان بود ، آخه داشتيم زخم هاي يه پسر بچه رو كه سوخته بود ، پانسمان مي كرديم . يه لحظه ياد بي رحمي هاي صدام افتادم ، ياد بچه هاي جنگ ، ياد دلشوره ي پدر ها و مادر ها از آينده شون ، ياد شهادت ها و جانبازي ها و از خود گذشتگي هاي مردم خوب كشورم . راهشون پُر رهرو ...
گر بدين سان زيست بايد پست ،
من چه بي شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوايي نياويزم
بر بلند كاج خشك كوچه ي بن بست !
گر بدين سان زيست بايد پاك ،
من چه نا پاكم اگر ننشانم از ايمان خود ، چون كوه
يادگاري جاودانه بر تراز بي بقاي خاك !