سلام دوست عزيز
از آشنايي با شما خوشوقت شدم
اميد وارم كارهاي بيشتري رو از شما در آينده بخونم
من سيزدهم هر ماه به روزم و سخخخت منتظر حضور مهربان شما
شلام كنگره خوش گذشت؟ بازم شعرتون گيج ميرنه منهم راستشو بخواين از اين سبك شعر خوشم نمياد در واقع قكر مي كنم شاعرش سردرگمه
موفق باشين حق نگهدارتون
سلام آقاي نوري
مثل هميشه قلم روان وزبانت گويا
شعر شاملويي .........يك شعري كه مخاطب بايد چند بار بخونه تا بفهمه چي ميگه
مفهومي دشوار در عين سادگي كلمات
قلمت رو تحسين مي كنم علي آقا.......
موفق باشي
دلها از ياد برده اند که زماني لطيف بودند
زماني در پوششي از پر و پرنيان
نازکتر از حرير
آرميده بودند !
قصه غصه هاي دلها ميسوزاند
تار و پود وجودت را
شيشه ظريف احساسشان ترک برداشته
چگونه بند شود به جايي
آنگاه که راحت تر و سريعتر از پلک زدني
ميشکنندشان
ظاهرا اشتباه كردم همزمان بود..
سلام خوبي؟
بزار بخونم بر ميگردم...
سلام.مرسي خبرم كردي...
كارت خوب بود...و..اما....وهميشه اين اما مهم هست...
آغازيدن،فعلي كه نه تنها من با آن مشكل دارم نوشتن هم با آن مشكل دارد.تكرار قناره....كار مي تونست خودشو خيلي بهتر نشون بده.شايد زيادي از حد دست و پاشو بستيوبه هر حال اين متن جاي بيشتري براي نشون دادن خودش داره...خسته نباشيد و موفق باشيد