شاپورخان به مشتري هايش سيگار وينستون تعارف ميكند
و مطمئن است كه قيمت سكه و طلا پايين نمي آيد
او فكر مي كند هنوز هم خرمشهر
دست عراقي هاست !
و چقدر خوشحال است كه پسرش را معاف كرده اند
به خانه بر مي گردم
تلويزيون دعا بي نام و نشان ها ميخواند
بعضي اوقات خاموشي هم چيز بدي نيست
...