• وبلاگ : غروب كارون
  • يادداشت : غروب كارون
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    او، سرآغاز جوي‏بارهاي سيراب از نور!


    صداي بال‏هاي مَلَك را بر فراز چشمان‏تان مي‏شنويد؟
    آه! بال‏هاي فرشتگانِ عاشق، كه وجودشان را مي‏خواهند فداي بنده‏اي خدايي كنند، مي‏بينيد؟
    لحظه‏اي بيش تا آغاز بال‏گشودن فرشتگانِ آمده از سراي يار نمانده است.



    بايد شتاب كرد...


    اما...
    چگونه بايد به پيش‏واز گل‏هاي سپيد و شايد سرخِ آسماني رفت؟!


    چشمانم را بستم...
    شما نيز! آري ببنديد...
    چاره‏اي نيست جز اين...


    واااااااااي!
    بال‏هاي فرشتگان نرم‏خويِ فرستاده از جانب دوست را لمس مي‏كنيد؟



    آري...
    باز كنيد...
    چشمان‏تان را مي‏گويم...


    تمام شد...
    انتظار را مي‏گويم...
    كوله‏بارهاي‏تان را از بوي ديگران بزداييد و پر از عطر او كنيد...
    رسيديم...


    سفره گسترده مهرباني و بخشندگي ديار لب‏ريز از روزهاي‏خدا...


    بار بيندازيد و دست‏ها را بشوييد و نگاه‏تان را بر سفره بدوزيد و ...


    ياعلي