پر كن پياله را كين آب آتشين ديريست ره به حال خرابم نمي برد
اين جام ها كه در پي هم مي شود تهي درياي آتش است كه ريزم به كام خويش. گرداب ميربايد وآبم نمي برد.
من با سمند سركش وجادويي شراب تابي كران عالم پندار رفته ام اينك شراب هم جز تا كنار بستر خوابم نمي برد.
بسيار زيبا و ديدني بود. اميد وارم كه پيروز وبهروز باشيد.